خداوندا
مرا واسطه عشق خود ميان آدميان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزاني کنم
آنجا که تقصير وگناه است ببخشايم
آنجا که تفرقه وجدايي است پيوند بزنم
آنجا که خطاست راستي را هديه کنم
آنجا که شک است ايمان بدهم
آنجا که نوميد است اميد شوم
آنجا که ظلمت است چراغي برافروزم
آنجا که غم است شادي به پا کنم
خداوندا
باشد که بيشتر تسلي دهم تا تسلي يابم
در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن
در پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زيرا با دادن است که مي گيريم
با فراموشي خويشتن است که خويشتن را مي يابيم
با بخشيدن است که بخشوده مي شويم
وبا مردن است که زنده مي شويم