• وبلاگ : ترانه
  • يادداشت : پرسون پرسون (دلکش)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 20 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي

    گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي

    گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت

    گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي


    عيدت مبارك



    سربلندي ابراهيم

    آرامش اسماعيل

    اميدواري هاجر

    عطر عرفه و بركت عيد قربان را براي شما آرزومندم.

    اميدوارم غمهايتان قرباني شاديهايتان گردد.

    خدايا دوستى دارم آئينه تمام نماى عشق،

    رسمش معرفت و كردارش جلاى روح؛

    پس آنگاه كه دست نياز سوى تو مي آورد،

    پر كن برايش از آنچه در مرام خدايى توست

    خداوندا
    مرا واسطه عشق خود ميان آدميان کن

    تا آنجا که نفرت است عشق را ارزاني کنم

    آنجا که تقصير وگناه است ببخشايم

    آنجا که تفرقه وجدايي است پيوند بزنم

    آنجا که خطاست راستي را هديه کنم

    آنجا که شک است ايمان بدهم

    آنجا که نوميد است اميد شوم

    آنجا که ظلمت است چراغي برافروزم

    آنجا که غم است شادي به پا کنم

    خداوندا
    باشد که بيشتر تسلي دهم تا تسلي يابم

    در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن

    در پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

    زيرا با دادن است که مي گيريم

    با فراموشي خويشتن است که خويشتن را مي يابيم

    با بخشيدن است که بخشوده مي شويم

    وبا مردن است که زنده مي شويم
    دوستان پاک چوبهاي خيسي هستند که با آتش زندگي نه ميسوزند و نه خاکستر ميشوند

    نغمه اي از دانش آموزان قبل از انقلاب، که احتمالا در جشن هاي ساليانه رامسر يا شيراز اجرا گرديده.با حال و هواي اوايل مهر هم بي مناسبت نمي باشد:

    http://s2.picofile.com/file/7147662040/Goroh_kor_porson_porson_.mp3.html


    چترت را در کنار ايستگاهي در مه فراموش کن

    خيس و خسته به خانه بيا

    نمي خواهم شاعر باشي ! باران باش ...

    همين ، براي هفت پشت روييدن گل کافي ست ،

    چه سرخ ، چه سبز ، چه غنچه
    هيچ و باد است جهان ؟

    گفتي و باور كردي ؟!

    كاش، يك روز، به اندازه "هيچ"

    غم بيهوده نمي‌خوردي!

    كاش، يك لحظه، به سرمستي باد

    شاد و آزاد به سر مي‌بردي

    با هم آشتي کنيم که بهار دوباره گل فشانه

    زيباست

    مرسي

    شادباشششششششششي

    تمام غصه ها دقيقا از همان جايي آغاز مي شوند که ترازو بر مي داري مي افتي به جان دوست داشتنت .
    اندازه مي گيري !
    حساب و کتاب مي کني !
    مقايسه مي کني !
    و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زيادتر دوستش داشته اي ،
    که زيادتر دل داده اي ،
    که زيادتر گذشته اي ،
    که زيادتر بخشيده اي ،
    به قدر يک ذره ،
    يک نقطه ،
    يک ثانيه حتي !
    درست از همانجاست که توقع آغاز مي شود
    و توقع آغاز همه ي رنج ها است ......?

    يک صبحدم ز صحن گلستان گذشته اي


    شبنم هنوز بر رخ گل آب مي زند
    هر عيد ترا غرق صفا مي خواهم

    هر روز ترا كامروا مي خواهم

    از بهر تو و هر كه ترا دارد دوست

    آرامش خاطر از خدا مي خواهم



    پيشاپيش عيد فطر مبارك
    فکر ميکردم تو همدردي ؛ اما نه ! تو هم دردي ....!!!
    از زشت رويي پرسيدند: آنروز که جمال پخش ميکردند ! کجا بودي ؟

    لبخندي زد و گفت:

    در صف کمال
    آرزو دارم خورشيد رهايت نکند

    غم صدايت نکند

    ظلمت شام سياهت نکند

    و تو را از دل آنکس که تبش در تن توست

    حضرت دوست جدايت نکند

    پروردگارا آنگونه زنده ام بدار كه دلي نشكند از زنده بودنم و آنگونه بميرانم كه به وجد نيايد دلي از نبودنم
       1   2      >