ای خالق هر قصه من این منو این تو منم عاشق ناز تو کشیدن، بخاطر تو از همه بریدن ، تنها تو رو دیدن تو اون ابر بلندی که دستات شفای شوره زاره تو آخرین کلامی که شاعر تو هر غزل میاره
بر ساز دلم زخمه بزن این منو این تو
هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی
با هر نفسم داد میزنم جای تو خالی
منم عاشق انتظار کشیدن ، صدای پا تو از کوچه شنیدن ، تنها تو رو دیدن
تو اون ساحل نوری که هر موج به تو سجده میاره
تو فصل سبز عشقی که هرگل بهارو از تو داره
اگه نوازش تو نباشه گل گلخونه خاره
بدون تو خدا هم تو شعراش دیگه غزل نداره
بمون که شوکت عشق بمونه که قصه گوی عشقی
نگو که حرمت عشق شکسته تو آبروی عشقی
|